۱۳۸۷ مهر ۵, جمعه

بخاطر ما رونگ

شاید یکی از جذابیت های کشور مثل چین غذایش باشد، بخصوص اینکه بجای دست یا قاشق از دو چوب استفاده می کنند، وقتی رستوران بری اول اینکه بسیار مشکل است تا به گارسون بفهمانی که چه می خواهی، مینویی که می آورند به زبان چینی است و اگر عکس غذا هم باشد آنقدر متفاوت با غذاهای کشورهای دیگر است که باز نمی توانی حدس بزنی که چیست، بعد از آن، خدا توکلی وقتی سفارش دادی بی برو برگشت چوبها را می آورند وبعد تو میمانی که چه کار کنی ؟ راهی نیست جز اینکه چوبها را بدست بگیری، اول به دیگران بنگری که ازکجای آن گرفته اند وچگونه استفاده می کنند وبعد از ان تو هم سعی کنی که با نوک هردو چوب غذارا برداری برمی داری اول کمی مشکل است اما می شود آها! بعد از چند روز عادت می کنی آنوقت قاشق چیزی عقب مانده ی بنظرت می رسد، زیرا قاشق از لحاظ آسانی و کمیت برداشت غذا شباهتهایی زیادی با دست دارد اما چوب این طوری نیست شما نمی توانید در یک دفعه آنقدر غذا بردارید که در دهنتان جای نشود.
خب، گرفتن این دو چوب فرهنگی دارد، این را دوست خبرنگارم خانم ما رونگ رونگ گفت، اگر دو چوب را از نزدیک دو نوک آن که غذا برداشته می شود بگیری با فامیل ازدواج می کنی اکر از وسط با فامیل دور تر اما اگر از آخر بگیری مالوم نیست که با که و از کدام کشور ازدواج خواهی کرد.
حرف ما رونگ شد، با ما رنگ در جشنواره برلین آشنا شده بودم، وقتی پکن رسیدم شبی ما را مهمان کرد، در یک رستوران گران قیمت و سنتی، رستوران در طبقه آخر یک مرکز تجاری بنام பம் قرار داشت، وقتی از بالابرها بالا می رفتیم حس گشنگی عجیبی دست داده بود، اما وقتی وارد رستوران شدیم به محض ورود بوی انواع سس و بخار انواع غذا به مشام رسید دیگر اشتها بند شد، شاید این رستوران سنتی تا حدودی شباهت به رستورانهای کله پاچه فروشی داشته باشد که بخار دارد و بوی خاص، ما مهمان بودیم و گب نزدیم گارسونها ما را به یک میز راهنمایی کردند که قبلا رزرو شده بود، به محض نشستن چیزی شبیه سماور که در زیر آن آتش شعله ور بود و روی آن آب می جوشید در برابر ما قرار گرفت و بعد از آن خوردنی ها آمد، گوشت خام، سبزی خام، پنیر و چیزهای دیگر که نامش را تا هنوز نمی دانم، با همین دو چوب کذایی باید گوشت خام را می گرفتیم و در درون آب جوش می گذاشتیم و بعد با سس مخلوط می کردیم و نوش جان. شاید در عکس اولی بتوانید تصور کنید که چه طور جایی بوده است.

ما رنگ دو بار دیگر هم ما را مهمان کرد یک بار برای صرف قهوه در کوچه ی هنر مندان، کوچه ی که از مجموعه قهوه خانه های متنوع تشکیل شده است و اکثر صاحبان این قهوه خانه ها نسبتی با هنر دارند و هر کدام قهوه خانه تاریخچه و خاصیت ویژه، بعضی از این قهوه خانه ها از سالهای سال محل پاتوق هنر مندان مشهوری بوده است، و یک بار دیگر با جمعی از هنر مندان تایوانی، کره یایی و چینی در یک رستوران دیگر که غذاهای مثل خرچنگ، و قورباغه و چیز هایی دیگر سفارش داده بودند، در این مهمانی سومی فهمیدم که چقدر شوخیها و جوکهایی بین مردمان کوریایی، تایوانی و چینی و جود دارد و یکی از آنها اینکه، وقتی دختر چینی می خواهد از دواج کند یک دفعه به کره می رود تا شانس خود را بیاز ماید.
بحث از رستوران شد و بد نیست عکسی از یک رستوران خیابانی را نیز در اینجا بگذارم.

۱ نظر:

  1. ناشناس۱۴:۱۲

    سلام خوشحالم از اینکه دوباره به دنیای وبلاگ برگشته اید و خوشحالتر اینکه افقهای جدیدی را می گشایید.

    پاسخحذف

دیدگاه