۱۳۹۰ شهریور ۳, پنجشنبه

افکار پراکنده!

این روزها در گیر افکار پراکنده و پریشانی هستم! دامنه اش از جنگ لیبی گرفته تا حملات انتحاری کابل و حسادت های افراد گسترش یافته است، خوشحالی های مردم لیبی را در پیروزی چقدر گزران و موقتی می بینم و بیش از آنکه شاد شوم به شادی شان غمیگین می شوم، مانند شادی مکبث می ماند این !
این جنگ باعث انحراف مسیر حس دیموکراسی خواهی و آزادی خواهی مردم لیبی شد، مگر چند سال دیگر باید و نسلی تا دوباره این حس بوجود آید؟ ناتو و کشورهای غربی مقصر اصلی این انحراف مسیر هستند، وقتی مردم لیبی تفنگ گرفت، و بسوی هموطن خود شلیک کرد و در و دیوار را خراب کرد، دموکراسی خواهی مرد! بعد از هرجنگی یا اغتشاش و یا دیکتاتور دیگری بوجود خواهد آمد اگرچه نامش قزافی نباشد.
جنگ لیبی و حملات انتحاری مداوم در کابل گاهی و جنگ های دیگری که در این دنیا است باهم مرتبط اند حداقل این روزها ذهن پراکنده من بین آنها ارتباط نا معقولی برقرار می کند و می سازد دنیایی از نابرابری و جنون خود خواهی از این انسان با شعور معاصر.
اگر اینهمه جنگ افزار تولید نشده بود و اگر اینهمه پول های چاب شده وجود نداشت این جنک ها با همین شکل و ابعادش می بود ؟ و اگر جهان ضعیف و گرسنه ی وجود نداشت و بی سوادی و فقر نبود تا در آن دیکتاتورهایی شکل بگیرد و حس انسانهای متمول و آزاده را برای کمک فراهم کند مگر بازهم اینگونه می بود! جهان ما مریض از حس کمک انسان های آزاد به انسان های در بند از طریق جنگ افزار و اعتبار است.
همه ی این معضلات گاهی باعث رشد و ا فزایش تجربه انسان می شود ولی مگر انسان درس پذیر است؟ بشر با اینهمه علم و دانش و بافتن فلسفه حتی برای کوچکترین حرکت و کنش خود مگر چیزی یاد گرفته است؟ ما غرق در منجلابی از علم ودانشی هستیم که جز آفریدن دیوان و دفتر برای ما و شبکه و ساختار ایجاد کردن و قالبی فکر کردن و قالبی تصمیم گرفتن چیز دیگری را به ارمغان نیاورده است.
این ساختارها است که مفاهیم نو می سازد، ارزشها و ضد ارزشها بوجود می آورد و می شود جهانی که الان با آن روبرو هستیم.
گاهی منطق انسان های قدیمی، پدر و مادر ما ها خیلی خیلی مدرن تر از منطق ما است، حتی سیال و ابدرزادگی شان؛ این منطق دشمنی داشت، دوستی داشت و لی مخرب نبود یا خیلی مخرب نبود! حال در مغز مغز انسان معاصر حتی آنکه علم می آفریند نشانه ها و جنونی از بسیج شدن برای تخریب این جهان است، شما بگویید کدام ایدیولوژی، علم و یا سیستم بوده که موجب جنگ و تقابل بیشتر بین بشر نشده است؟ ما در حال آفریدن چه هستیم؟
کدام منطق می تواند جهان ما را امن تر سازد؟ کدام سیستم می تواند زندگی بشر امروزی را انسانی تر سازد؟ بشر امروز در ترس و هراس فراگیر از هم قرار گرفته است، ما در یک دهکده نیستیم ما سالها و سالها از هم فاصله گرفته ایم، درون انسان امروزی پر از حس بی اعتمادی به انسان دیگری است، ما دیگر انسانی زندگی نمی کنیم، ما حتی در درون آپارتمان و خانه های خویش زیر کامره های دزد گیر بسر می بریم، حال افرین بگویید به ذهن این انسانی که این کامره ها را اختراع کرد!
انسان امروز مملو از حس ترس وبی اعتمادی است و این محصول همه ی عقل و شعور و تجربه هایی است که انسان از بابای آدم تا کنون داشته است.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیدگاه