۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۸, پنجشنبه

هاي گنجشگك زيبا
اينجا سرزمين تو نيست
دو روز پرگشودي
و بر تاك انگور اين خانه نشستي
و رفتي
برو كه تو را توانايي ماندن نيست
در اين حويلي روز دو متر گور كنده مي شود
تا جنازه آب از عمق سنگواره هاي له شده در بستر زمان
آهگ شده در كوران جنگ ها و نبردها
بيرون كشيده شود
... تو را ياراي نفس كشيدن نيست در اين وادي
گلويت خشك خواهد شد
زبانت به لكنت خواهد افتاد
برو
كه خفه مي شوي
و سرت را
گربه بد جنس اين خانه از تن جدا خواهد كرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیدگاه