۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۶, سه‌شنبه

بيست سال است كه هي
اسكن مي كنم
خيابان ها، درخت ها، جويا، ديوار ها
و آدم ها را
مي ريزم درون حافظه موقتي
سر به سر مي كنم تصاوير گرفته شده را
ديزالو مي كنم بعضي را
افكت مي گذارم روي بعضي ديگر
و مي ريزم درون حافظه ابدي
كه ببرم شان به گور
كسي نيست كه بيايد
آرشيف هاي بيست ساله را بهم زند
دلت كند خيلي از اين تصاوير را
باز خواني كند گل ها
چشم ها
و كفش هاي براق را
كه در آن ته ته ته نشين شده اند
و مفهوم خويش را از دست داده اند
اين آرشيف خيلي زود به گور خواهد رفت
و دفن خواهد شد براي هميشه
مثل تفنگ ها
برچه ها
و شلاق هايي
كه لبي را دريد
گيسويي را بريد
و سينه ها را غار غار كرد
و از حافظه ها رفت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیدگاه