۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۸, پنجشنبه

گربه گك از سرزمين هاي دور آمده بود
دست هايش روي دكمه هاي لب تاب رقص مي كرد
اين طرف
گريز دلپذير آنا گاوالدا
ورق ورق مي شد
آنا درون رستوارن نشسته بود
به ميز پسران بغلي ذل زده بود
لولا اما
به دامن پيشخدمت هاي رستوران
اينست تفاوت سيب با سيب
... ورق با ورق
در فاصله ورق ها
گربه گك داستان هاي زيادي نوشت
تونل سالنگ را درون يك خط جاي داد
سرزمين شمال را
با يك كلمه بريد
تكه تكه تكه خورد
تمام شد
آخر داستان
پرانتز كلاني باز كرد
جام سوپ لبريز شد
از درون پرانتز چكه چكه ريخت
دامن گربه گك را تر كرد
اينطرف اما
گريز دلپذير به آخر رسيده بود
مرد
به صداي كنجشگك روي بالكن
دل سپرده بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیدگاه