۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۲, جمعه



از ۵۵۷... پیام آمد
نوشته بود:
اونی که فکرش را نمی کنی الان بیادته!
حال من به این شماره زنگ نمی زنم
خیالم را می برد به جاهای دور
کنسرت موسیقی
نمایش فیلم
رستورانت قره قول
قهوه خانه گستو
و همین صفحه فیسبوک
به این شماره زنگ نمی زنم
تا بار دیگر اگر پیامی فرستاد
فکر کنم که شاید دختر همسایه است
یا ماهرویی که در چهار راهی پل سرخ دستش را بلند کرد
شاید هم همانی باشد
که قهوه لبانش را سوخت
و تو بهش دستمال دادی
و یا هم همان نرسی که سرت را در بغل خود فشرد
و دندان پوسیده ات را معاینه کرد
چند روز گذشته است
و من این روزها عاشق این شهر ام
و فکر می کنم سه شماره اخر تمام موبایل دختران شهر
۵۵۷ است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیدگاه